آریایی

ساخت وبلاگ

بدون شرح

آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 186 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:35


تقدیم به کسی که عاشقانه دوستش دارم

مادرم...


مهربان مادر من
ای من از مهر تو، در جامه گرم
ای من از لطف تو، در بستر ناز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
ای مرا مظهر ایمان و غرور
ای نگاه تو پر از گرمی و نور
ای صدای تو مرا روحنواز
هرگز از دیده مرا دور مساز...

نازنین مادر من
من به گلزار وجود
چون گلی تشنه باران محبت هستم
هرگز ای ابر پر از رحمت و عشق
نو گل تشنه خود را، مبر از خاطر پاک
ای درِ گلشنِ قلب من، بر روی تو باز
هرگز از دیده مرا دور مساز...

بی تو دنیای من از نور محبت خالیست
بی تو لبهای من از خنده تهی خواهد ماند
بی تو من برگ خزانم، همه افسرده و زرد
بی تو چون ماهی بی آب جهانم تاریک؛
بی تو راهم باریک
من اگر شادم و با همنفسان در تک و تاز
هرگز از دیده مرا دور مساز...

من اگر قهقهه سر می دهم از شادی دل –
من اگر سر به فلک می زنم از بخت بلند
همه از داشتن مادر خوبی چون توست
ای پرستار تن کوچک من از آغاز
هرگز از دیده مرا دور مساز...

آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 143 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:35

سلام و بازم سلام به همگی

                       

دوباره امروز بعد از کلی زمان اومدم اما با دلی پر اومدم .نمیدونم چیه اما گاهی اوقات انقد از زندگی خسته میشم که طاقت تحمل هیچی رو ندارم.گاهی اوقات خسته میشم از تظاهر به ایستادگی!
تو این لحظه ها بزرگتربن ارزوم اینه که تویه جنگل یا کنار یه ساحل تک وتنها باشم و یه کتاب شعر بگیرم دستمو با تمام وجود بخونم...

من دلم مي‌خواهد

خانه‌اي داشته باشم پر دوست

کنج هر ديوارش

دوستهايم بنشينند آرام

گل بگو گل بشنو ...

میدونید چیه من همیشه شعارم یه جمله از چارلی چاپلینه (اگر دنیا صد دلیل برای ناراحتی به شما نسان داد شما هزار دلیل برای شادی و خندیدن به ان نشان دهید)اما خوب گاهی اوقات ادم کم میاره دیگه/خیلی دیگه حرف زدم اما خوب امیدوارم غم و ناراحتی دره هیچ دلی رو نزنه
 

آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 182 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:35

سلام /بعد از کلی زمان اومدم
              این پست برای من خیلی عزیز و زیباست چون  یه ادم عزیز برام فرستادش

عاشقانه

 
وقتی کسی رو دوست داري. حاضری جون فداش کنی .......حاضری دنيا رو بدی فقط يک بار نگاش کنی.

 
به خاطرش داد بزنی.به خاطرش دروغ بگی.............رو همه چيز خط بکشی /حتی رو برگ زندگی.

وقتی کسی تو قلبته حاضری دنيا بد باشه........فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه.

قيد تموم دنيا رو به خاطر اون ميزنی..........خيلی چيزا رو می شکنی تا دل اون رو نشکنی.

حاضری که بگزری از دوستای امروز و قديم.........اما صداشو بشنوی شب از ميون دو تا سيم.

حاضری قلب تو باشه پيش اون گرو..........فقط خدا نکرده اون يک وقت بهت نگه برو.

حاضری هر چی دوست نداشت به خاطرش رها کنی..........حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی.

حاضری هر جا که بری به خاطرش گريه کنی..........بگی که محتاجشی و به شونه هاش تکيه کنی.

وقتی کسی تو قلبته يک چيز قيمتی داری...........ديگه به چشمت نمياد اگر که ثروتی داری .

حاضری هر چی بشنوی حتی اگر سرزنشه.........به خاطر اون کسی که خيلی برات با ارزشه.

حاضری هر کی جز اونو ساده فراموش کنی..........پشت سرت هر چی ميگن چيزی نگی گوش کنی.

حاضری که بگذری از مقررات و دين و درس............وقتی کسی رو دوست داری معنی نميده ديگه ترس
آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 164 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:35

 

سلام سلام سلام

دیشب رفته بودم پیشه یکی از دوستان دانشجو سری بهش بزنم .بنده خدا به تکاپو افتاد یه شام حسابی درست کنه /خلاصه رفتو نیم کیلو تخم مرغ گرفت با گوجه و مخلفاتش /گویا قصد داشت یک املته جانانه که تا حالا من نخوردم واسم درست کنه /انصافا خوشمزه شده بود /بعد که شام رو خوردیم یه اماری از قیمت تخم مرغ ازش گرفتم /با شنیدن قیمتش یکم متعجب شدم /بعد نشستیم مخلفاتشم حساب کردیم /دست اخر بعد از کلی جمع و تفریق به یک نتیجه جالب رسیدیم و اون اینکه اگه ایشون میرفت یه مرغ سوخاری میگرفت هزار تومنم براش میموند /کلی دلم برای خانم مرغ سوخت که تخمش  از خودش با ارزشتر شده !!!! اونجا بود که با دوستم زدیم زیر اواز که :مرغ سحر ناله سر کن/داغ مرا تازه تر کن ...

آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 136 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:34

 

               

چشمانم مرز زمان را میشکند /نگاه دلم برای بودنت هر لحظه تمنا میکند و بودنت تمام امید زندگیم میشود /در تقدیر بودنم باران نمیبارید اما از لحظه ی بودنت اسمان بارانش را ارزانی کرده /دنیای دلم در این تنگنای بودن در این حس پرواز جز لحظه های با تو بودن ارزویی ندارد .

                                                                      تقدیم به کسی که قلبم برایش میتپد

آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 159 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:34

                                 

                                      

 

 
خدایا کفر نمی گویم .

پریشانم.

چه می خواهی تو از جانم؟

مرا بی آنکه خود خواهم

اسیر زندگی کردی.

خداوندا...

اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای تکه نانی

به زیر پای نامردان بیندازی

و شب آهسته و خسته

تهی دست و زبان بسته

به سوی خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می گویی

نمی گویی؟

خداوندا ...

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه ی دیوار بگشایی

لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری

و قدری آنطرف تر

عمارت های مرمرین بینی

و اعصابت برای سکه ای

این سو و آن سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفرمی گویی

نمی گویی؟

خداوندا...

 اگر روزی بشر گردی

زحال بندگانت با خبر گردی

پشیمان می شوی از قصه ی خلقت

از این بودن

از این بدعت

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا ...

تو می دانی که انسان بودن وماندن

در این دنیا چه دشوار است.

چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و

از احساس سرشار است

 

البته من همیشه به امید تو زندگی معتقدم و مطمئنم با سعی و تلاش همه چی بدست میاد

آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 257 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:34

بعد از چند وقت دوباره اومدم ،اما با دلی پر اومدم ،گفتم شاید اگه حرفامو بیارم رو صفحه سبکتر بشم .

الان ساعت 30/12شب ،بدجوری دلم گرفته ،بحثه امشب نیست یه چند وقتیه که تو حاله خودم نیستم ،نمیدونم چه کار کنم !!حال و هوایه بدیه ،

هر چی میخوام فراموش کنم نمیشه ،یعنی نمیتونم !کلی خاطره تو ذهنم میاد که هر کدوم به نوبه ی خودشون داغونم میکنن !

ترجیح میدم دیگه ادامه ندم

دوست دارم برم بشینم تو تراستو یه سیگار روشن کنم و تویه سکوتم به زمین و زمان فحش بدم

                                      

آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 193 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:34

 

سلام دوستای گلم

شرمگینم ؟؟

اخه یه مقدار سرم شلوغه  ؟؟

چی بگم  !!از یه طرف دانشگاه و از طرف دیگه یکسری کارای دیگه

واسه همین یکم دور  اپ کردم (البته یکم که چه عرض کنم)

اما مهم اینه که بالاخره اپ کردم 

این شعر بسیار زیبا رو بصورت شعر سپید و یکم اروم زمزمه کنید  تا از خوندنش لذت  بیشتری ببرید

 

 

 

فهمیدم عاشقت شدم !!

 

خیلی خوشحالم از اینکه تو بدنیا اومدی

دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدمی

زندگی خیلی  خوبه  ، چون خدا تو رو داده  !

روز تولدم برام فرشتشو فرستاده !

خدا مهربونی کرد !! تو رو سپرد دسته خودم !

دستتو گرفتومو فهمیدم عاشقت شدم !!

اوورده دنیا یه دونه !! اون یه دونه پیشه منه !!

خدا فرشته هاشو که نمیسپره دسته همه

تو نمیومدی پیشم من عاشق کی میشدم  ؟؟!

بخاطره اومدنت یه دنیا ممنونه  توام

 

البته  سوتفاهم نشه ها !!چون خودم عاشق نشدم و این شعر به مناسبت عاشق شدن خودم نیست

 

آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 159 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:34

سلامی با رنگ سبز

                                


دیدم این شعر خیلی قشنگه حیفم اومد که نخونینش برای همین خواستم تو تایپک جداگانه براتون بفرستمش

دوست دارم بخونینش ممنونم .



دخترم با تو سخن مي گويم ‏
زندگي درنگهم گلزاريست ‏
و تو با قامت چون نيلوفر،شاخه ي پر گل اين گلزاري ‏
من به چشمان تو يک خرمن گل مي بينم ‏
گل عفت ، گل صدرنگ اميد ‏
گل فرداي بزرگ
گل فرداي سپيد
چشم تو اينه ي روشن فرداي من است ‏
گل چو پژمرده شود جاي ندارد در باغ ‏
کس نگيرد زگل مرده سراغ
دخترم با تو سخن مي گويم ‏
ديده بگشاي و در انديشه گل چينان باش
همه گل چين گل امروزند ‏
همه هستي سوزند ‏
کس به فرداي گل باغ نمي انديشد ‏
انکه گرد همه گل ها به هوس مي چرخد ‏
بلبل عاشق نيست ‏
بلکه گلچين سيه کرداريست ‏
که سراسيمه دود در پي گل هاي لطيف ‏
تا يکي لحظه به چنگ ارد و ريزد بر خا ک
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک ‏
تو گل شاداي ‏
به ره باد مرو ‏
غافل از باد مشو
اي گل صد پر من ‏
همه گوهر شکنند ‏
ديو کي ارزش گوهر داند ‏
دخترم گوهر من ، گوهرم دختر من
تو که تک گوهر دنياي مني ‏
دل به لبخند حرامي مسپار دزد را دوست مخوان ‏
چشم اميد به ابليس مدار ‏
اي گوهر تابنده بي مانند ‏
خويش را خار مبين ‏
اري اي دخترکم ‏
اي سراپا الماس از حرامي بهراس ‏
قيمت خود مشکن ‏
قدر خود را بشناس ‏
قدر خود را بشناس

ghfh خیلی زیبا بود .

                                   دخترم با تو سخن مي گويم  (شعر از مهدي سهيلي )



آریایی...
ما را در سایت آریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی apadana بازدید : 142 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1391 ساعت: 18:34